من هم ياد گرفته بودم. اسماعيل سجاده را پهن كرد و چون وقت نمازظهر نبود، گفت: سيدآقا اذان هنوز اذان نشدهها. گفتم: ميدانم اسماعيل جان. اين يك نماز ديگر است. يادم هست سيدضياء ميگفت: همانطور كه به آدمها سلام ميكني، بايد به خانهها و مسجدها و درختها هم سلام كني. سلام كردن به هرچيزي، يكجور است. سلام كردن به مكانها هم همين 2ركعت نمازي است كه آنجا ميخواني. اللهاكبر را كه گفتم، اسماعيل رفت بيرون. نمازم تمام نشده بود كه از توي حياط صداي صحبت كردن حاجي آمد. در زد و « ياالله»ي گفت و ساك و كتابهايم را كه با وانت سليم آورده بود، گذاشت توي اتاق. سلام نماز را دادم. براي سركشي اوضاع آمده بود و وقتي ديد راحتم، خوشحال شد. فقط از توي اتاق به اسماعيل كه توي حياط بود با همان زبان محلي، چيزهايي گفت كه متوجه نشدم. موقع رفتن هم گفت: همه سفارشها را به اسماعيل كرده و مسير مسجد را يادم داد.
نزديك ظهر بود و خواستم تا اذان استراحت كنم. كتابها را چيدم توي تاقچه و لباسها را آويزانِ ميخ كردم. تا آمدم دراز بكشم، اسماعيل در زد. هيزم تازه تبرشده آورده بود و ريخت توي بخاري داخل اتاق و گفت: تا چشمتان گرم بشود، اتاق هم گرم شده سيدآقا. بفرماييد بفرماييد دراز بكشيد و رفت كه تا ظهر دراز بكشم. رختخوابها گوشه اتاق چيده بودند و رويشان چادرشب كشيده بود. اتاق بوي تميزي ميداد. زيرانداز پهن كردم و نزديك بخاري دراز كشيدم و همان عباي پشمي هميشگي را انداختم رو. گوشه اتاق، يك راديوي قديمي هم بود با دو جفت قوهبزرگ كنارش كه معلوم بود گذاشته بودند خودم برسم و قوهها را جا بيندازم. قبل از خواب سوره عصر خواندم. دمِ ظهر با صداي اسماعيل بيدار شدم. با موتور آمده بود دنبالم كه برويم مسجد را نشانم بدهد. مسجد، جايي بالاتر از ده، توي ارتفاعات بود. اسماعيل برايم يك جفت گالش آورده بود كه توي رطوبت آنجا به جاي نعلين بپوشم. آماده شدم و براي خواندن نخستين نماز جماعت رفتيم مسجد. اسماعيل هم راديو و قوهها را با خودش آورد.
مسجد، شبيه باغ بود. حياط سادهاي بود با يك ساختمان مرتفع ميانِ درختها. باريكه جوي آبي هم از وسط ميگذشت براي وضوگرفتن اهالي. وقتي رسيدم توي حياط، چندتا پيرزن و نوجوان منتظر بودند. خبر آمدنم پيچيده بود. اسماعيل جلوجلو وارد شد و راديو را روشن كرد. قرآن قبل از نماز بود. راديو را آورد گذاشت توي حياط مسجد و صداي راديو را تا آخر زياد كرد. وارد كه شدم، مردم صلوات فرستادند.
نظر شما